- پش بکشیین
جلو کشیدن، کسی را جهت پرسش درباره ی موضوعی خاص نزد خود فرا
معنی پش بکشیین - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بر زمین کشیدن اجسام و یا اشیا
به دور محوطه یا مکانی پرچین موقتی ایجاد کردن
آه سرد کشیدن
برداشتن مقداری از چیزی، دلخور بودن، به طرف خود کشاندن
لیسیدن
چیزی را روی زمین کشاندن
فریاد زدن جیغ کشیدن، زوزه ی گرگ
صدایی که هنگام گلودرد ادا شود
لرزیدن
رشد بی رویه ی ساقه های سبزیجات
تیز کردن کارد و دیگر ادوات، تابیدن
به ثمر رسیدن، متر کردن، جلوگیری از ارتکاب عمل خلاف
حرکت کردن، همانند حرکت خزندگان خزیدن آهسته
به کار گرفتن بی قاعده ی افراد یا وسایل، کار کشیدن بیش از
ریختن و پراکنده کردن بار به هنگام حمل در اثر بی احتیاطی
قطع ارتباط کردن
دم کشیدن، پخت کامل پلو
بیرون آوردن چیزی از جایی
دست کشیدن از کاری، مالیدن، ماساژ دادن، نوازش کردن
خرناس کشیدن در خواب، خرخر کردن
روبرو ساختن، مقابله ی دوتن جهت کشف حقیقت، خیره شدن، در
انکار کردن، منکر شدن به صورت تعمدی، جر و بحث کردن
دراز کشیدن، تیغ کشیدن روی پوست بدن جهت حجامت یا هر قصد دیگر.، رشد کردن، رشد گیاهانی که بوته ی رونده دارند
پرواز کردن، برخاستن پرنده
با سرعت غذا را بلعیدن، غذا خوردن با تعجیل
حمام کردن، کنایه از عسل کردن، آب کشیدن پارچه و پوشاک
روان شدن، جاری بودن، به حرکت درآمدن حشرات و خزندگان
به جلو کشیدن، وارد گفتگو شدن با کسی جهت به حرف آوردن او
جلو کشیدن، فراخواندن شاگرد و یا هرکسی برای پرسیدن چیزی
جوانه زدن، بالیدن